بازی و شادی و خنده

یه پسره : دوم دبستان بودم معلم داشت با معلم کلاس سومیا از شوهرش بد مگفت منم گوش میدادم همشو گوش کردم ! شوهرش ظهر که اومد دنبالش من رفتم هرچی گفته بودو به شوهرش گفتم ! فرداش که خانوم معلممون اومد مدرسه فقط گریه میکرد ! بعد منو

گرفت حسابی زد ! بعد به…


یه پسره : دوم دبستان بودم معلم داشت با معلم کلاس سومیا از شوهرش بد مگفت منم گوش میدادم همشو گوش کردم ! شوهرش ظهر که اومد دنبالش من رفتم هرچی گفته بودو به شوهرش گفتم !

فرداش که خانوم معلممون اومد مدرسه فقط گریه میکرد !

بعد منو گرفت حسابی زد !

بعد بهم تو دفتر نمرش منفی داد !

گفت بیچاره میشی منفی بگیری !

منم اینقد ترسیدم !

فرداش کبریت بردم مدرسه تو حیاط زنگ تفریح تو اون همه شلوغی دفتر نمرو آتیش زدم

ناظممون تا میخوردم منو زد ! :|

بابامو دعوت کردن ، بابام تو دفتر مدیر میخندید . این باعث شد سوم دبستان یه مدرسه غیر انتفایی منو اخراج کنه !!

ساناز : اعتراف میکنم پارسال تابستان خونه خالم روضه بود زنا جوگیر شده بودن . منم رفتم تو کولرشون گلاب ریختم . وقتی بوی گلاب پیچید تو خونه فکر کردن امام زمان اومده . خونه رفت تو هوا !

الهام : اعتراف میکنم بچه که بودم یه روز تومدرسه یکی از دوستام ( خدا بگم چیکارش کنه ) ، بهم گفت هرکی توخونشون پاسور( ورق ) داشته باشه و پاسوربازی کنن ، باباشو میگیرن اعدام میکنن !

ماهم که ازترس مرده بودیم تا رسیدیم خونه پاسورامونو سربه نیس کردیم و به خیالمون جون بابامونو نجات دادیم .

تازه بعداز اونم تایه مدت توکوچه خیابون ،خونه فامیلا ، دوست ، آشنا ، خلاصه هرجا پاسور میدیدیم سربه نیس میکردیم و جون آدمارو نجات میدادیم ! :) )

ستاره : اعتراف میکنم یه بار اتو کشیدن موهام یکساعت طول کشید چون موهام بلند بودن ، بعد از کلی کیف کردن و احساس رضایت ، نگاه کردم دیدم اتوی موم خاموشه !

شیرین : اعتراف می کنم واسه مصاحبه ی دانشگاه رفته بودم ، یارو گفت اصول دین رو بگو منم شرو کردم به خوندن : اصول دین پنج بود دانستنش گنج بود . . . : دی

مهسا : اعتراف میکنم اولین بار که جزومو دادم به یکی از پسرای همکلاسیم ، وقتی آورد بهم داد تا ۵ دقیقه داشتم توی جزوم دنباله شمارش میگشتم :D

نگین : اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟

دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید !

اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده !

مامان گفت نوید کیه ؟

گفتم : پسر آقای . . .

گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده !

وحید : اعتراف می کنم سال اول دانشگاه شدیدا به یکی از دخترها علاقه مند شده بودم و روم نمیشد بهش بگم ، همیشه آرزو می کردم بهش ماشین بزنه دم دانشگاه و من ببرمش بیمارستان و نجاتش بدم بلکه عاشقم شه !!

علی : اعتراف میکنم بار اول که یه بز از نزدیک دیدم بچه بودم از ترس بهش سلام کردم بعد فرار کردم !

فرهاد : اعتراف میکنم یه بار با چند تا از بچه ها قرار گذاشتیم بریم دم در کلاس یکی از بچه ها اذیتش کنیم ، واسه همین یه لقمه جور کردیم رفتیم در کلاسشون ، ( حالا تصور کنید تو کلاس پر دختر ) رفتیم در زدیم گفتیم ببخشید استاد ، آقای فلانی تو این کلاسن ؟

استاده گفت بله ایشون ته کلاس هستند ، ما هم گفتیم شرمنده مامانشون اومده بود دم دانشگاه گفت این لقمرو بدیم بهش ، غذا نخورده ، یعنی میتونم بگم کلاس ترکید !! :) ))

بهزاد : اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم

شد برای خانواده !

زهرا: اعتراف میکنم یه بار سر کلاس خوابم برده بود استاد میخواست از کلاس بیرونم کنه ۳ دفه گفت بروبیرون گفتم چشم الان میرم ( اما هرکاری میکردم نمیشد ) دفه آخر که داد زد گفت پس چرا نمیری ؟ منم داد زدم گفتم ” بابا پام خواب رفته !! ”

محمد : بچه بودم یه روز داشتیم با دختر خالم تو حیاطمون بازی میکردیم . وسط های بازی یه دفعه به من گفت محمد یه کاری میگم بکن ، جون شکوفه نه نگو ، گفتم باشه ، گفت دست من رو بشکن . گفتم : آخه چرا ؟ گفت خیلی کلاس داره آدم دستش روگچ بگیره !

گفتم نه من اینکارو نمیکنم ، از اون اصرار و از من انکار ، آخر سر دیگه خسته شدم گفتم باشه . کنار استخر بودیم ، استخر هم خالی بود ، بدون اینکه چیزی بگم هولش دادم تو استخر ، علاوه بر دستش ، سرش هم شکست ، کتفش هم جا به جا شد . چند روز بعد

توی بیمارستان گفت بیشعور من منظورم این بود که یکم دستمو بپیچون مو بر داره !

نیما : اعتراف می کنم یه سری داشتم چایی می خوردم ، قندم تموم شد . . . یهو داداشم واسم قند پرت کرد ! هول شدم چایی رو ول کردم ، قند رو گرفتم :) )

فرهاد : اعتراف می کنم یه بار داشتم یه دختره که اون طرف خیابون راه می رفت رو نگاه می کردم ، بعد دختره باهام چشم تو چشم شد ، همینجوری چشم تو چشم رفتیم جلو بعد من یهو با صورت رفتم تو کیوسک برق ، سریع واسه اینکه ضایع نشم دست به سینه

تکیه دادم به همون کیوسکه و ساعتمو نگاه کردم که مثلا من منتظر کسیم !

احمد : یکی از مشکلات من در درس علوم دبستان ، این بود که فک می کردم حس چشایی مربوط به چشمه ، حس بینایی مربوط به بینی ! :) )

شماهم اگه اعترافی دارید بنویسید!

نوشته شده در جمعه 17 آبان 1392برچسب:,ساعت 2:40 توسط ṂᾋẔἿὛᾋȒ|

مدل مانتو لنگ

 

اینم مد سال خخخخخخخخ

نوشته شده در سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:,ساعت 1:57 توسط ṂᾋẔἿὛᾋȒ|

به نظر من جاستین میتونه سوژه خوبی برای تبلیغات پوشک بچه باشه خخخخخخخخ

نوشته شده در سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:,ساعت 1:52 توسط ṂᾋẔἿὛᾋȒ|

یکی دیگه از چیزایی که دوست دارم اینه که :
اسمم عباس باشه...!!!
پلیس تو ایست و بازرسی ماشینم رو نگه داره ...
- بگه اسم ؟
بگم عباس
- بگه نام پدر ؟
بگم عباس علی
- بگه فامیلت چیه ؟
بگم عباسی
- بگه از کجا میای ؟
بگم عباس آباد
- بگه کجا میری ؟
بگم بندر عباس

پلیسه شاکی شه !!!

- بگه بی شرف منو سر کار گذاشتی
بگم نه به حضرت عباس.....

نوشته شده در سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:,ساعت 1:51 توسط ṂᾋẔἿὛᾋȒ|

تا لود شدن کامل تصویر یکم صبر کنید

عاقبت پرش و اشتباه در اندازه گیری !! (عکس متحرک) 
 www.taknaz.ir



ای جونم فکر کنم دیگه نتونه راه بره خخخخخخخخ
 

نوشته شده در سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:,ساعت 1:49 توسط ṂᾋẔἿὛᾋȒ|

آیا می دانید قلقلک دادن فرد مبتلا به اسهال مانند

شوخی با اسلحه در حال رگبار است؟

نوشته شده در سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:,ساعت 1:45 توسط ṂᾋẔἿὛᾋȒ|

اونایی که به "عزیزم" میگن "عجیجم" اگه بخوان بگن "زنده باشی" چی میگن دقیقن؟!

 

نوشته شده در دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:,ساعت 15:17 توسط ṂᾋẔἿὛᾋȒ|

تبدیل گوشی به ipad

دوست پسر

پول در آوردن از اینترنت

معضلات نگاه کردن فیلم ترسناک

ترول تتلو و امید

ما که آسفالت کوچمون سالمه !!!

ترول مدرسان شریف 2

تفاوت دختر  پسرا

نوشته شده در یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,ساعت 22:27 توسط ṂᾋẔἿὛᾋȒ|

بچه ۲۴ ساعت نیست به دنیا اومده ، برگشته بهم میگه نمیتونه راه بره ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ فقط میتونه پشتک بزنه !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

خاور اومده داریم اثاث خونه رو بار میزنیم ، میگه دارید از این محل میرید ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم اثاث میبریم پارک خاله بازی کنیم !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

گفتم : از صدای سخنش ندیدم خوشتر ! گفت عشق رو میگی ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ صدای خروپف بابام رو میگم !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

سگ خریدیم اندازه خر ، بستیمش توی باغ ! اومده میگه اینو خریدید واسه امنیت ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ خریدیم باغو بیل بزنه !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

بهش گفتم سی دی مادربردت رو بده کار ضروری دارم ؟ رفت خونه و بعد دو ساعت اومده میگه همونی که روش نوشته Gigabyte ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ همونی که نوشته گلچین شاد بندری ۹۰ !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

بهش گفتم هفته بعد تولدمه ! گفت یعنی باید کادو بخرم واست ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ خواستم اطلاعات عمومیت بالا بره !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

از این زنبور خرکیا دستمو نیش زده ، اومده میگه نیشت زد ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ نازم کرد !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

داریم میریم پیست اسکی ! میبینه روی باربند وسایل اسکی بستیم باز میگه دارید میرید اسکی ! گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم میریم منچ بازی کنیم اون وسایل هم نکات انحرافی هستن !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

مادربزرگم آلزایمر گرفته ! فامیلمون میگه اثرات پیریه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ بسوزه پدر عاشقی !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

رفتیم امتحان رانندگی ! یارو نشست پشت فرمون و تا اومده استارت بزنه ماشین ۲ متر پرید جلو ! سرهنگ به یارو گفت برو پایین ! گفت یعنی رد شدم ؟ گفت پـَـــ نــه پـَـــ شما ندید قبولی !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

داره بارون میاد به مامانم میگم سقف سوراخه ! میگه داره آب میچکه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داره ازش هوا میره بیرون !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

یارو با صورت رفته توی تیر چراغ برق ، نصف صورتش خراشیده شده ؟ برگشته میگه خیلی معلومه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ فقط از ۱ کیلومتری معلوم نیست !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

از دماغم داره خون میچکه و بدو بدو دارم میرم طرف دستمال کاغذی ! وسط راه جلومو سد کرده میگه چی شده ؟ خون میاد ؟ دستمال میخوای ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ شیر دماغم خراب شده دارم میرم لوله کش بیارم !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

رفته تو اتاق پروو لباس رو پوشیده ، اومده بیرون میگه میاد بهم ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داره میره ، بدو تا فرار نکرده یه جور از دلش دربیار !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

از گوگل سایت رو باز کردم ، نوشته آیا میخواهید وارد سایت شوید ! گفتم پـَـــ نــه پـَـــ مثل اینکه زنگو اشتباه زدم با طبقه بالایی کار دارم ، ببخشید دیگه تکرار نمیشه !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

مامور آمار : شما فرزند خانواده هستید ؟ پـَـــ نــه پـَـــ من پدر خانواده ام ولی خیلی خوب موندم اصلا شکسته نشدم !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

فامیلمون اومده خونمون میگه از وقتی بخاری گذاشتین خونتون اینقدر گرم شده ؟ گفتیم پـَـــ نــه پـَـــ از وقتی توی کانون فرهنگی آموزش ثبت نام کردیم !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

کیف گرفتم دستم همسایه میگه داری میری دانشگاه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم میرم مهد کودک امروز کلاس خمیربازی داریم !

 

 

* * * * * * * * * * * * *

 

 

لوله کش اومده خونمون میگه لوله های آب چکه میکنن ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ سیمای برقمون سوراخ شدن

نوشته شده در یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,ساعت 22:19 توسط ṂᾋẔἿὛᾋȒ|

کاریکاتور علیرضا خمسه - <a target='_blank' href='http://www.looper.ir/art/actors/' style='text-decoration:none;' rel='tag'>بازیگر</a> ایرانی

کاریکاتور علیرضا خمسه - بازیگر ایرانی

 

کاریکاتور سید جواد رضویان - بازیگر <a target='_blank' href='http://www.looper.ir/fun/comic/' style='text-decoration:none;' rel='tag'>طنز</a> ایرانی

کاریکاتور سید جواد رضویان - بازیگر طنز ایرانی

 

کا ریکاتور رضا شفیعی جمع - هنرمند طنز پرداز

کاریکاتور رضا شفیعی جمع - بازیگر ایرانی طنز

 

کاریکاتور شهاب حسینی - بازیگر سینمای ایران

کاریکاتور شیهاب حسینی - بازیگر ایرانی

 

کاریکاتور اکبر عبدی - بازیگر طنز پرداز قدیمی

کاریکاتور اکبر عبدی - طنز پرداز

 

کاریکاتور بهنوش بختیاری - بازیگر ایرانی

کاریکاتور خانم بهنوش بختیاری - کاریکاتور بازیگران زن ایرانی

 

کاریکاتور عمو پورنگ - مجری برنامه کودک

کاریکاتور جالب و بامزه از عمو پورنگ مجری برنامه کودک

 

کاریکاتور امین حیایی

کاریکاتور امین حیایی

 

کاریکاتور هنرمند بازیگر - پرویز پرستویی

کاریکاتور پرویز پرستویی

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور بازیگران,کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی,کاریکاتور مهران غفوریان

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور پژمان بازغی

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور محمدرضا شریفی نیا -

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور رضا کیانیان

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور علی صادقی

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور کامبیز دیرباز

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور مهدی فخیم زاده

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور حسام نواب صفوی – کاریکاتور بازیگران در سال ۹۲

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور رضا عطاران

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور الناز شاکردوست * کاریکاتور بازیگران زن

 

کاریکاتور حامد بهداد

 

کاریکاتور حامد بهداد

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور مسعود رایگان

 

کاریکاتور جدید بازیگران ایرانی 92

 

کاریکاتور مهناز افشار

 

نوشته شده در پنج شنبه 25 مهر 1392برچسب:,ساعت 22:42 توسط ṂᾋẔἿὛᾋȒ|


آخرين مطالب
» <-PostTitle->


قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت



Javascripts


صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 10 صفحه بعد

دریافت کد تغییر شکل موس